آقای رییس جمهور

آقای رییس جمهور

به امید طلوع دیگر
آقای رییس جمهور

آقای رییس جمهور

به امید طلوع دیگر

عروج حقیقت /به مناسبت شب ضربت خوردن امیر المؤمنین امام علی (ع)

عروج حقیقت /به مناسبت شب ضربت خوردن امیر المؤمنین امام علی (ع)


پدید آورنده : شهید سید محمدباقر صدر(ترجمه: محمد محسنی دهکلانی) ، صفحه 34

شب 19 رمضان که به روایت هایی شب قدر نیز محسوب می شود، شبی است که حضرت امیرالمومنین علی (ع) ضربه نهایی بغض و نفاق مردم جاهل را به جان خرید و همین ضربه، منجر به شهادت ایشان در بیست و سوم رمضان گردید. مقاله ی حاضر که توسط شهید آیت الله سید محمدباقر صدر به نگارش درآمده و در کتابی تحت عنوان «الامام علی، سیرة و اجتهاد» به چاپ رسیده است، اختصاص به بررسی جنبه های مختلفی از استراتژی حضرت در دوران کوتاه پنج ساله ی امامت ایشان دارد، سیاست هایی که نهایتاً منجر به ضربت خوردن و شهادت ایشان به دست دشمنان کینه توز و جاهلشان گردید. با هم این مقاله را می خوانیم:

امشب... یادآور شوم ترین شب، بعد از روزی است که رسول خدا (ص) در آن وفات یافت. در آن روزی که پیامبر رحلت کرد، رسول خدا، رسالت اسلامی اش را در بحبوحه ی توطئه هایی که بعد از برهه ی کوتاهی پس از وفات وی به رسالتش هجوم آوردند، به دست سرنوشت سپرد و در روزی که امام امیرالمومنین (ع) ترور شد، آخرین آرزوی پیامبر در بازگرداندن مسیر صحیح رسالت، به دست فراموشی سپرده شد. این امید که همواره در جان های مسلمین آگاه زنده بود، در وجود این مرد بزرگ که از لحظه اول گرفتاری ها و رنج های دعوت (با آن) زیسته بود، تبلور یافت. او در بنای آن دعوت، مشارکت داشت و ساختمان رفیع آن را خشت به خشت همراه با پسر عم گرامی اش بنا نمود و (در نهایت) با آتش این دعوت سوخت.

این مرد کسی است که از تمام این مراحل با همه گرفتاری ها، مشکلات و دردهای آن عبور کرد...

این مرد (می توانست) تنها آرزویی که در قلوب مسلمین بیدار، در بازگرداندن مسیر صحیح و آشکار رسالت و روش راستین پیامبر گونه باقی مانده بود، به منصه ی ظهور برساند. چراکه انحراف، آنچنان در اعماق این رسالت، طغیان و سرکشی نموده و گسترش یافته بود که هیچ امیدی به نابودی آن، مگر به دست یگانه فردی همچون علی بن ابی طالب نبود. و لذا حادثه ترور این امام بزرگوار... هنگامی که در مثل چنین شبی بر خاک افتاد، در واقع آخرین آرزوی حقیقی (مسلمانان) را در برپایی صحیح جامعه اسلامی بر روی زمین تا مدت و زمانی نامعین به تعویق انداخت. این ترور شوم درپی حکومت 4 سال و اندی امام به وقوع پیوست. حکومتی که از لحظه ی اول پذیرش، امام با دید اصلاح حقیقی در ساختار این رسالت منحرف بدان می نگریست و تلاش خود را در راه به ثمر رساندن فرآیند دگرگونی تا شهادتش ادامه داد و درحالی در مسجد به خاک افتاد که در اوج این تکاپو (و به عبارت دیگر) در مرحله ی نهایی به ثمر رساندن فرآیند تفسیر و اصلاح این انحراف بود. آن انحراف در جسم جامعه اسلامی رسوخ کرده بود و در گروه جداشده از دولت مرکزی اسلامی نمایانگر بود. (منظور، حکومت معاویه در منطقه شام است).

آن پدیده ی آشکار در چهار ـ پنج سال حکومت امام عبارت است از اینکه در راه اقامه ی عدل الهی بر روی زمین بر خاک افتاد (ولی) به هیچ شکلی از اشکال حاضر نشد راه حل های ناقص را در راه پاکسازی این انحراف بپذیرد و یا مفهومی از مفاهیم سازش را قبول کند و یا به ضرر امتی که امام با تمام سوزش و درد می دید که کرامتش به هدر می رود و با نازلترین قیمت فروخته می شود، (با دیگران) معامله کند. این پدیده هم از جهت سیاسی و هم از جهت فقهی جالب توجه است: از جهت سیاسی، (این پدیده) نظر معاصرین امام و نیز افرادی که تلاش می کنند تا حیات امام را مورد بررسی و تحلیل قرار دهند به خود جلب نمود.

درمورد امام دیده شد علی رغم اینکه عدم پذیرش و سازش، وضع را به ضرر ایشان پیچیده کرد و مشکلاتی را در مقابلش به وجود آورد و ایشان را در مقابل تصدی مسئولیت سیاسی و ادامه دادن مسیر رسالت، آنگونه که می خواست، ناتوان جلوه می داد، اما ایشان تحت هیچ شرایطی، این سازش ها و راه حل های ناقص را نپذیرفتند.

به عنوان نمونه، وقتی شخصی نزد امام آمده و با دید مسامحه گرانه به ایشان پیشنهاد نمود که معاویه را به عنوان والی شام به طور موقت ابقا کند؛ استدلال وی این بود که امام با ابقاء معاویه به عنوان حاکم شام به طور موقت، می تواند معاویه را زیر بار خود بیاورد و از وی بیعت بگیرد و بعد از اینکه کلیه ی نواحی اسلامی جذب حکومت مرکزی شدند و بیعت و اطاعت در تمامی نقاط دنیای اسلام صورت گرفت، امام می تواند کس دیگری را جانشین معاویه نموده و او را تغییر دهد. لذا به امام گفت: «تو با ابقاء موقت والیان و حاکمان و با چشم پوشی از سرمایه های حرام در جیب دزدان، آنان را (به نفع خود) بخر. در این صورت، بعد از مدتی تو می توانی با تمام این والیان تاجر تسویه حساب کنی و همه ی این ثروت های حرام را به بیت المال برگردانی».

امام در جواب این شخص، این منطق را نپذیرفته و بر استمرار خط مشی سیاسی اش، مبنی بر رد تمامی سازش ها و معاملات این چنینی تاکید نمودند و بدین خاطر است که معاصرین و غیرمعاصرین امام معتقدند: اگر او راه حل های ناقص را قبول می کرد و اگر این نوع سازش ها را ولو به شکل موقت می پذیرفت، می توانست پیروزی بزرگی به دست آورد و موفقیت های بیشتری در عرصه سیاسی کسب کند.

اما از نظر فقهی که مربوط به قاعده ی تزاحم است؛ اگر واجب اهمّی که اتیان آن گریزناپذیر است، متوقف به انجام مقدمه ی حرام باشد، در چنین حالتی، حرمت مقدمه نمی تواند توجیه ترک واجب اهم قرار گیرد. لذا است که گفته می شود، اگر نجات جان انسان محترمی از غرق شدن، متوقف بر عبور از زمین غصبی باشد که صاحب زمین راضی به عبور نمی شود و ما ناچار باشیم که از آن زمین بگذریم، در این حالت آزادی و اختیار مالک و عدم رضایتش ملاک نیست چراکه نتیجه از این مقدمه مهم تر است. همانطور که رسول خدا در یکی از غزوات با مورد مشابهی مواجه شد. به گونه ای که سپاه اسلام، ناچار شده بود برای خروج از مدینه از منطقه ی خاصی عبور کند که در این منطقه، مزرعه ی یکی از صحابه قرار داشت. هنگام عبور سپاه از این مزرعه و به حکم طبیعت رفت و آمد، بخش زیادی از محصولات این مزرعه تلف می شود و به صاحب مزرعه ضرر وارد می شود. اما صاحب مزرعه حاضر نبود این ضرر را در راه خدا و در راه رسالت متحمل شود. لذا به عبور سپاه اعتراض کرد و فریاد کشید و نزد پیامبر آمد و گفت مزرعه ام، سرمایه ام. ولی پیامبر اعتنایی به او نکرد و فرمانش را مبنی بر عبور سپاه از مزرعه صادر کرد.

تمام مطلب بدین خاطر است که نتیجه، اهم از مقدمه است. آن سپاه می رفت تا چهره ی دنیا را دگرگون کند و به خاطر تغییر وجه دنیا، اگر مزرعه ای تلف شود و اگر سرمایه ی کمی از فردی در راه حفظ معیار توزیع ثروت ها در دنیا برای مسیری طولانی نابود شود، این امر از حیث فقهی درست و عاقلانه است. از جنبه فقهی همیشه مقدر شده است اگر واجب متوقف بر مقدمه حرام باشد و ملاک واجب قویتر از ملاک حرمت باشد، باید واجب بر حرام مقدم شود.

براین اساس است که این اشکال در مورد پدیده ای که پیرامون حیات امیرالمومنین به عنوان حاکم اسلامی روشن نمودیم مطرح می شود.

 

ادامه مطلب ...